روزی از روزهای دی ماه بود. مستأصل نشسته بودم تا ساعات هراس انگیز غروب بگذرند و هوا کاملاً تاریک شود تا آن وقت چراغ اتاق را روشن کنم. از آن روزهایی بود که حسابی از خلق و خوی خود گیج و درمانده بودم. باید به ترس عمیقی هم اعتراف کنم. از اینکه دچار جنون شوم، ترسیده بودم و دنبال راه چاره میگشتم. داستان از همینجا شروع میشود. از جایی که برای چارهجویی، تصمیم گرفتم علیرغم سوز سرمای بیرون، شال و پالتو را بردارم و از خانه بیرون بزنم؛ حتی با اینکه میدانستم مأمورها همه جا هستند. شاید با دیدن رهگذران و فروشگاهها و با آنچه در شهر میگذرد، سرم گرم شود و جنون را به تأخیر بیندازم.
زبان
فارسی
وزن
387
کد دیوی
500
مکان انتشار
تهران - تهران
تعداد صفحه
258
زمان انتشار
1400
شابک
9789648618488
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0