یکی از شیعیان در کوفه همسایهای داشت که مخالف حضرت علی (ع) بود و ادعا میکرد با این که امام علی (ع) خلیفۀ چهارم مسلمانان است ولی در جنگهای بسیار، مسلمانان زیادی را به کشتن داده است. روزی پس از مشاجرۀ بسیار بین دو همسایه، مرد شیعه به همسایۀ سنی خود گفت که شکایت تو را به امیر خواهم کرد. مرد شیعه عازم نجف شده و به حرم حضرت علی (ع) رفت و از جسارتهای مرد سنی سخن گفت و خواستار مجازات او شد. شب در خواب، حضرت علی (ع) را دید که به او میگفت از گناه همسایهات بگذر. مرد اصرار داشت که نمیتواند او را به خاطر توهین به علی (ببخشد). امام فرمودند او به گردن من حقی دارد که نمیتوانم او را مجازات کنم. و سپس چنین گفت: همسایهات روزی سوار بر اسب از کنار فرات عبور میکرد، با خود گفت لعنت بر تو ای یزید، مگر یک طفل شیرخواره چقدر از این آب مینوشید که به او ندادید؟ و به همینمقدار محبت به فرزندان من و برائت از دشنام بر من حق دارد. مرد شیعه به نزد همسایهاش رفت و ماجرا را بازگو کرد. مرد همسایه قسم خورد که جز او و خدایش کسی از حرفهای آن روزش خبر نداشته و بنابراین به حقانیت حضرت علی (ع) ایمان آورد و شیعه شد. کتاب حاضر حاوی داستانهایی در احوال وکرامات امامان معصوم (ع) و برخی از علمای شیعه است.
وزن
324
تعداد صفحات
216
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1387
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0