یک جایی توی همان معبر یکی از مجروحان چسبید به پای من. به ما گفته بودند که اصلاً کاری به کار مجروحان و شهدا نداشته باشیم. امدادگرها خودشان به مجروحان میرسند. از ترس، پاهایم را هی جلو میکشیدم و میگفتم: الآن امدادگر میآید. باید برویم جلو. گفت: یک لحظه برگرد. برگشتم، دیدم یک خشاب توی دستش گرفته. گفت: تو را جان امام اینها را عوض من شلیک کن. گریهکنان خشابش را گرفتم و خشاب خودم را درآوردم و آن را گذاشتم توی کلاش...
زبان
فارسی
وزن
360
کد دیوی
955.084092
مکان انتشار
تهران - تهران
تعداد صفحه
240
زمان انتشار
1400
شابک
9786000350154
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0