سالها پیش در شهر شیراز پسربچة تنبل و بیادبی به نام «بابک» زندگی میکرد. او به اصرار مادرش پنج سال به مکتبخانه رفت، اما چون بسیار بیاستعداد بود و به درس خواندن علاقهای نداشت چیز زیادی یاد نگرفت و تنها کاری که کرد اذیت کردن معلم و دوستانش بود. پدرش به خاطر داشتن پسر بیادب و تنبلی، که همهجا آبرویش را میبرد، روزی از ناراحتی دق کرد و مرد. سپس دایی بابک او را به بوشهر برد تا به کار و تجارت مشغول شود. اما مدتی بعد وقتی دایی بابک از کارهای او خسته شد، او را با کاروانی به عراق فرستاد تا در مدرسة علوم دینی شرکت کند. اما بابک که نمیخواست انسان خوبی باشد از عراق فرار کرد و پس از دزدیدن لباس یک روحانی، به لباس روحانیت درآمد، چون میدانست که مردم روحانیون را دوست دارند و به آنها احترام میگذارند. او با کمک و حمایت روسها و دشمنان خارجی، خود را دوست و فرستادة امام زمان (عج) معرفی کرد و به فریب مردم پرداخت. بعدها نیز خود را امام زمان و سپس پیامبر جدیدی خواند. به دستور امیرکبیر این نادان دروغگو به سزای اعمالش رسید. با مجازات بابک بار دیگر تاریخ، رسوا شدن دروغگوی دیگری را ثبت کرد تا درس عبرتی برای افراد دروغگو و فریبکار باشد.
وزن
18
تعداد صفحات
12
محل انتشار
شیراز-فارس - فارس
سال انتشار
1387
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0