سر "هنری" زلزله پر از شپش بود، همین طور سر مامان و بابا. تنها "پیتر" خوبه ـ برادر کوچک هنری ـ موهای بدون شپش داشت. اما هنری با بدجنسی چند تا از تخم شپشهایش را روی سر پیتر انداخت. مامان و بابا هنری را به حمام بردند و شامپوی بدبوی ضدشپش را روی سرش ریختند تا بدین وسیله شپشها را از بین ببرند. اما هنری آنقدر سرش را تکان داد که تمام شامپو از روی سرش به اطراف پاشید. به همین دلیل مادر تصمیم گرفت که فردا، موهای هنری را بشوید. خانم "تبل اکس" ـ معلم هنری ـ نامهای به هنری داده بود تا به پدر و مادرش بدهد. نامهای با این مضمون که در مدرسه شپش دیده شده و باید سرشان را با شامپوی ضد شوره بشویند، اما هنری نامه را پاره کرده بود. فردای آن روز قرار بود مربی بهداشت ـ خانم "نورا" ـ به کلاس بیاید و کسی را که علت اصلی ورود شپش به مدرسه بود پیدا کند. هنری که از این بابت نگران شده بود نقشۀ خطرناکی کشید. او خود را به دیگران نزدیک میکرد و سعی میکرد از شپشهای سرش آنها را بهرهمند سازد، اما وقتی خانم "نورا" کارش را شروع کرد، نتیجه غیرمنتظره بود. این داستان تحت عنوان "هنری زلزله و شپشهایش" به همراه سه داستان دیگر با این عناوین در کتاب حاضر به چاپ رسیده است: گردش علمی هنری زلزله؛ هنری زلزله و مهمانی شام؛ و هنری زلزله کتاب میخواند.
مترجم
آتوسا مترجم : صالحی
وزن
126
تعداد صفحات
84
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1387
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0