«مرد با عصبانیت گفت: - شما کی هستید؟ صدا دوباره جواب داد:- ملاقه زن. تازه یادم آمد که امشب شب چهارشنبه سوری است... اسکناس هایی از پول توجیبی ام را برداشتم و به طرف در دویدم. در را باز کردم و درون ملاقه شان گذاشتم و گفتم: -عید شما مبارک!» آنچه در بالا آمده است، قطعه ای از داستان«چهارشنبه سوری» است. این داستان یکی از ده داستان کوتاه گردآوری شده در کتاب حاضر است که با موضوعات مذهبی، اجتماعی و فرهنگی برای مطالعه ی نوجوانان نگاشته شده اند.
وزن
96
تعداد صفحات
64
محل انتشار
سبزوار - خراسان رضوی
سال انتشار
1389
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0