ساعت یک ربع به شش است و بدون هیچ چون و چرایی دوباره صبح آمده است. صبحانه را آماده کردهام که دخترم با آرایشی شبیه به ستارههای سینما وارد میشود و مجبورم میکند که اجازه بدهم یکی از لباسهایم را بپوشد. به زندگی توام با دودلی و تردید دختر شانزده سالهام فکر میکنم. سکوت بین ما هر روز تاریک، دردناک و خطرناکتر میشود. وقتی مدرسه است از فکر زمان بازگشتنش دچار تشویش میشوم، از غر زدنهاش به خاطر غذایی که پختم و همۀ چیزهای دیگری که با خود به همراه دارد. مدتها است که وقتی در حال آماده شدن برای بیرون رفتن از خانه هستم باید وسایل آرایش، لباس و حتی جورابهایم را از اتاق درهم او پیدا کنم. برخی از مواقع واقعا احساس خستگی میکنم و یا شاید نگرانم که بزرگ شده و آمادگی پذیرشش را ندارم.
مترجم
آرین مترجم : قائم مقامی
وزن
297
تعداد صفحات
198
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1387
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0