کتاب حاضر، داستاني است که در آن زيلي ادبولا زماني را به خاطر دارد که خاک اوريشا از جادو زمزمه ميکرد. آتشورها آتش به پا ميکردند، آبورها امواج را با اشارهاي فراميخواندند و مادر مرگور زيلي ارواح را احضار ميکرد. اما همهچيز شبي که جادو ناپديد شد، تغيير کرد. بهفرمان پادشاهي ظالم، مجايها کشته شدند، زيلي بدون مادر ماند، مردمش بدون اميد. حال زيلي فرصتي دارد تا جادو را بازگرداند و در برابر سلطنت قيام کند. با کمک شاهدختي سرکش، زيلي بايد وليعهد را فريب دهد و از دست او که کمربسته جادو را براي هميشه از بيخ و بن برکند، فرار کند. خطر در اوريشا کمين کرده است، جايي که در آن شيربدهاي برفي پرسه ميزنند و اشباح انتقامجو در آب انتظار ميکشند. بااينحال بعيد نيست بزرگترين خطر خود زيلي باشد که تقلا ميکند نيروهايش و احساسات روزافزونش در برابر دشمنش را تحت اختيار درآورد.
زبان
فارسی
مترجم
سعیده کاظمیان
وزن
2334
کد دیوی
813.6
مکان انتشار
تهران - تهران
تعداد صفحه
1556
زمان انتشار
1397
شابک
9786009871391
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0