دانیال کوچولو که همه او را دانی صدا میکردند، دوچرخهسواری را بسیار دوست داشت. چون دانی پسر خوبی بود، پدرش دوچرخۀ خوبی برایش خریده بود؛ دوچرخهای که دو تا چرخ کمکی هم داشت. دانی هر روز با پدرش دوچرخه سواری را تمرین میکرد، تا این که یک روز دانی برخلاف توصیۀ پدر چرخهای کمکی دوچرخه را باز کرد. و این امر سبب شد تا زمین بخورد و زخمی شود. کمی بعد پدر خواست زخمهای دانی را ضدعفونی کند، اما دانی به محض دیدن داروها فریاد کشید و با این کار مخالفت کرد، اما سرانجام با توضیحات پدر تغییر عقیده داد.
وزن
18
تعداد صفحات
12
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1387
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0