صدای بلند خندههایم گوشم را پیچاند تا نشنوم صدای پوزخند رعب انگیز سرنوشتم را، در کش و قوس نگاهم، ناگاه چشمانم به نگاهت برخورد کرد که حاصل تصادفمان باعث شد مسیرم را فراموش کنم و دست در دست پر مهر تو، ترک دیار آشیان را بگویم، گرمای دستانت برای یک دنیای من کافی بود تا بسوزم در آتش عشق نگاهت. با تو بودم با من بودی، ولی نمیدانم چه شد که لحظهای صدای نعرههای سرنوشت شد صدای تو، همان صدایی که نجواهای عاشقانه برایم میسرود. ولی ناخواسته نمیدانم چه شد که دیگر گرمای دستانت را نداشتم و تنها در دوره یخبندان زندگیام یخ زدم و فراموش شدم.
زبان
فارسی
وزن
1026
کد دیوی
8fa3.62
مکان انتشار
سیرجان - کرمان
تعداد صفحه
684
زمان انتشار
1400
شابک
9786008528647
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0