سرمای زمستان مسکو بیداد میکند. آدمها با سرهای فرو رفته در گریبان به آهستگی در پیاده روها قدم بر میدارند. مرد گندمگونی تراموا را در خیابانهای یخ زده میراند. سوت قطار در خیابان میپیچد و کمی جلوتر از ایستگاه میایستد. دختر جوانی که پالتو و کلاه پشمی پوشیده و چند کتاب کلفت و نازک را در دستانش گرفته، سوار میشود. راننده بر خلاف همیشه بر میگردد و چشمهای میشیاش با چشمهای آبی تلاقی میکند. از آن روز به بعد، دلخوشی رسول، راننده جوان تراموا، ایستادن در ایستگاه دانشگاه و سوار کردن دختر روس میشود. دختری که پوستش به سفیدی برف سیبری، موهایش بسان گندمزارهای دیار رسول، طلایی و چشمهایش، همان که پدر رسول را در آورده بود به رنگ دریای خزر بود.
زبان
فارسی
وزن
126
کد دیوی
8fa3.62
مکان انتشار
کرج - البرز
تعداد صفحه
84
زمان انتشار
1400
شابک
9786226305990
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0