آقای سقایی بانی بیمارستان زهرا است. او بیمارستان را وقف دختر چهاردهسالهاش کرده که هیچوقت علت مرگ او مشخص نشده است. پسرش شهرام سقایی به دست بلقیس دختر لحافدوزی که آقای سقایی به او پناه داده بود کشته شده است. شهرام سومین فردی بود که در این بیمارستان جان باخت. طبق گفتههای بلقیس، زمانی که برای خرید عید به همراه سمیه برادرزادة چهاردهسالهاش، پشت موتور حمید و روزبه، به تهران میروند، در راه ابراهیم و سلمان، که در طی ماجرایی، دشمن خونی بلقیس بودند از راه میرسند. آنها قصد بدی در مورد سمیه داشتند؛ در این زمان شهرام سقایی نیز از راه میرسد و با بلقیس گلاویز میشود. بلقیس چاقویی به او میزند و او نقش بر زمین میشود. المیرا زن آصف، زمانی که در چهاردهسالگی اسیر ابراهیم و سلمان شده به دست بلقیس نجات یافته است. المیرا، شبکة زنان مدافع حقوق بلقیس به راه میاندازد و سرانجام او را از زندان میرهاند و...
وزن
222
تعداد صفحات
148
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1388
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0