امپراطور پیر و قدرتمندی در قصری بزرگ زندگی میکرد. او موسیقی را دوست میداشت و از قصر همهوقت صدای موسیقی شنیده میشد. امپراطور و قصر خوشآهنگ او خیلی معروف بود. نویسندگان بزرگ برای نوشتن شعر و کتاب از کشورهای دور میآمدند. روزی کتاب یکی از نویسندگان که دربارة قصر خوشآهنگ نوشته بود به دست امپراطور رسید. در آن کتاب از بلبل خوشآواز امپراطور نوشته شده بود، در حالی که امپراطور بلبلی نداشت و هرگز صدای بلبل را نشینده بود. او دستور داد بلبل را نزد او بیاورند. کارگزاران امپراطور با راهنماییهای دختر کوچکی سرانجام بلبل را یافتند. امپراطور جشنی در قصر برگزار کرد و قفس طلایی برای بلبل فراهم کرد. بلبل به قصر آمده و به ففس زرین رفت و زیباترین آهنگهایش را خواند. امپراطور بلبل را گرانبهاترین گنج خود میدانست. اما بعد از مدتی بلبل از قفس طلایی خسته شد و از امپراطور خواست اجازه دهد به جنگل برود. همین موضوع باعث به وجود آمدن ماجراهایی شد که در این کتاب مصور برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.
مترجم
سونیا مترجم : اسکندری
وزن
45
تعداد صفحات
30
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1389
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0