دختربچه کوچکی بود، قد یک بندِ انگشت که اسمش بندانگشتی بود. بند انگشتی روی گلی زیبا در خانه شاد زندگی میکرد. صبحها زیر نور خورشید در حالی که سوت میزد و میخندید درون کاسه شیر قایقسواری میکرد و از زندگی لذت میبرد. اما یک روز زمانی که کنار پنجره خوابیده بود مامان وزغ زشت پرید بالای پنجره، بندانگشتی را دزدید و با خودش برد و او را روی یک برگ نیلوفر تنها گذاشت و رفت. بندانگشتی برای اینکه شنا کند و به سمت خانه خودش برود بسیار کوچک بود، برای همین خیلی ترسیده بود و... .
زبان
فارسی
مترجم
نغمه مترجم : فرهانی
وزن
153
کد دیوی
398.2
مکان انتشار
تهران - تهران
تعداد صفحه
102
زمان انتشار
1399
شابک
9786229904930
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0