در روزگاران بسیار دور در جنگلی تعداد زیادی میمون زندگی میکردند که میمون دانایی بر آنها فرمانروایی میکرد. زمانی که او پیر شد یکی از میمونها را به عنوان جانشین انتخاب کرد و از آنجایی که تصمیم گرفته بود باقی عمر خود را در جایی خلوت و آرام بگذراند، راهی بیشهای در کنار دریا شد و در آنجا خانهای ساخت. کمی بعد با لاکپشت سادهدلی آشنا شد و دوستی صمیمانهای بین آنها شکل گرفت. بدینسبب لاکپشت کمتر به خانهاش سر میزد. همسر لاکپشت به پیشنهاد دوست خویش برای جلب همسرش خود را بیمار نشان داد و دوای بیماری دروغین خود را قلب میمون عنوان کرد. لاکپشت به سراغ میمون دانا رفت و سعی کرد با حیلهای او را بکشد، اما میمون که از قصد او مطلع شد چارهای اندیشید و جان خود را نجات داد و چون لاکپشت را دوستی فریبکار و دروغگو دید، از او خواست که هرگز به نزدش بازنگردد.
وزن
18
تعداد صفحات
12
محل انتشار
قزوین - قزوین
سال انتشار
1387
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0