کتاب حاضر حاوی داستانی است به قلم "نسرین صفیره". و اینک خلاصه داستان: سحر دختر جوانی است که به همراه خانوادهاش از منزل قدیمیشان به خانهی عمویش نقل مکان کرده و او از دوست قدیمیاش مینا جدا شده بود. پدرش نیز برای کار به شهر دیگری رفته بود. سحر در منزل جدیدشان عاشق و دلبستهی حمید پسر همسایهشان می شود و این در حالی است که حمید نیز دلباختهی سحر است. سحر به خاطر سردردهای مداومی که داشت نزد دکتر میرود و دکتر بعد از انجام آزمایشات و عکسهای مختلف از سر سحر، به او میگوید که در سرش غدهی بزرگی رشد کرده و او به زودی میمیرد...
وزن
240
تعداد صفحات
160
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1386
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0