سهراب" و "هاله" که در آخرین سال تحصیل در دانشگاه با هم بر روی یک "پروژه" کار میکردهاند، و در خلال این فعالیتها به یکدیگر علاقهمند شدهاند، چندی پس از فارغالتحصیلی ازدواج کرده و این بار به عنوان زن و شوهر به دنبال کار و فعالیتهای تحقیقی مختلف میروند. آن دو با کارگردانی مستندساز آشنا میشوند و در ساخت فیلم جدیدش، دربارهی مردی که سالها پیش اعتراف به قتل کرده اما هرگز مقتولی پیدا نشده است، با او همکاری میکند. "اعترافهای قاتل بدون مقتول" عنوان خبرهای روزنامهها در زمان وقوع این واقعه بوده است. دو جوان با یافتن واسطههایی و مطالعهی دقیق مطالب به این نتیجه میرسند که سالها قبل مرد جوانی در درگیری با همسرش به او ضربهای وارد کرده و بر اثر آن، زن افتاده و ظاهرا میمیرد. مرد جوان که از این اتفاق دچار هراس شده راهی تهران میشود و در آنجا به جرم قتل مردی که شب پیش در محلهای کشته شده دستگیر میگردد. ناصر در اولین بازجویی به جرم خویش اعتراف میکند، اما پس از چندی پلیس متوجه میشود موضوع مربوط به واقعهای دیگر است. پلیس به همراه ناصر راهی شهر محل سکونت وی میشود اما در منزل هیچ نشانی از نسرین نیست. با وجود این چون مرد جوان به قتل اعتراف کرده به ده سال زندان محکوم میشود. سهراب و هاله پس از پیگیریهای فراوان رد نسرین را در روستایی یافته و سراغش میروند. نسرین به آنها اعتراف میکند که پس از آن که به هوش آمده برای ترساندن ناصر به همراه پدر خویش به ییلاق آمده اما پس از این که از او هیچ خبری نمیشود و پدرش نیز فوت میکند در همانجا ماندگار میشود. او که خبر زنده بودن ناصر را میشنود همراه زوج جوان راهی تهران شده و با ناصر ملاقات میکند. مرد، بیگناه شناخته شده و آزاد میگردد، اما به شدت دچار افسردگی است. هاله و سهراب برای یافتن گذشتهی وی تلاش میکنند و سرانجام به شیرخوارگاه آمنه میرسند. ناصر تنهاترین و مظلومترین کودک آن مرکز بوده که با وجود سختیهای بسیار ایمانش را حفظ کرده است. هاله و سهراب که به بچههای مرکز و وضعیت آنها علاقهمند شدهاند درخواست همکاری با آن مرکز را میدهند و به جشن بچهها دعوت شده و در آن جشن رنگ سفید بیآلایشی را در وجود آنها میبینند.
وزن
174
تعداد صفحات
116
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1386
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0