چشمهای "لونا" از هنگام تولد نزدیکبین است و اکنون لونا ناچار است از عینک استفاده کند. اما او عینک زدن را دوست ندارد و از عینکش متنفر است. تا این که پدرش برای او توضیح میدهد که به جز عینک، چیزهای دیگری از جمله شخصیت جذاب و دوستداشتنیاش او را از دیگران متمایز میکند. لونا با این توضیحات احساس خوشبختی میکند. در این داستان ضمن تایید و مطرح شدن غم و ناراحتی کودکان به خاطر اجبار به عینک زدن، تلاش میشود اعتماد به نفس آنها بازسازی شود و دریابند که عینک زدن چیزی عادی و پیش پا افتاده است. کودکانی که این کتاب را میخوانند، همراه با قهرمان داستان و ماجراهایی که برایش پیش میآید، میخندند و در عین حال همانند لونا میآموزند که چه با عینک و چه بیعینک، شایستگیهای فراوانی در وجودشان هست.
مترجم
حمید علیزاده
وزن
54
تعداد صفحات
36
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1386
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0