آقبابا"، پیرمردی تنها، شبی در برخورد با انسانی عجیب درمییابد که فرزند پادشاه جنیان است و پس از حملهی جنهای بد به رهبری خبیثه به آنها، با نیت از بین بردن همهی دنیا و در دست گرفتن فرمانروایی جهان و کشتن پدرش، مادر وی به همراه عدهای از نزدیکان او را در قالب انسان درمیآوده و وارد جامعهی آدمیان میکنند تا از شر خبیثه و یارانش در امان بماند. اما اکنون خبیثه بار دیگر از جهنم گریخته، مادر آقبابا فوت کرده و خبیثه قصد دارد بار دیگر حمله کرده و انسانها و جهان را زیر سلطهی خویش درآورد. آقبابا ماموریت یافته تا با کمک یارانش به یاری انسانها رفته و جهان را از شر خبیثه پاک کند. آقبابا با دنیای جنیان به آرامی آشنا میشود و یکبار نیز با روح پدرش همسخن شده و درخصوص جنگ در جانب او راهنمایی میشود. خبیثه در وجود دختری حلول کرده و هرکس را که به وی نزدیک میشود از بین میبرد. مقامات با کمک یک رمال و یک جنگیر به سراغ آیتاللهی به نام طباطبایی رفته و به کمک وی آقبابا را میربایند. در مرحلهی اول جنگی مقدماتی بین آقبابا و خبیثه درمیگیرد که خبیثه عقبنشینی کرده ولی پس از مدتی با بسیج نیروهای فراوانی از جنیان بد بازمیگردد. این بار جنگ بسیار شدیدتر درمیگیرد و آقبابا شکست نهایی را به خبیثه وارد کرده و او را راهی جهنم میکند. انسانها نیز با خیال آسوده به زندگی خویش باز میگردند. رمال، جنگیر و طباطبایی که در تمام مراحل با جنیان همراه بودند، در بیابانی برجا میمانند تا کامیونی به آنها رسیده و سوارشان میکند. وقتی جلوی رستورانی بین راهی از ماشین پیاده میشوند، حیرتزده برجا میمانند چون راننده، آقبابا بود که آنها را در آنجا گذاشته و رفته بود.
وزن
132
تعداد صفحات
88
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1386
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0