روزی گلهدار اسبان کیخسرو پادشاه سرزمین ایران، خبر آورد که گوری به میان اسبها آمده است و همه آنها را میکشد. کیخسرو دریافت که گور موجودی شیطانی است، پس نامهای به «رستم» نوشت و از او درخواست کمک کرد. رستم هم به جنگ با «اکوان دیو»، که خود را به شکل گور درآورده بود، رفت. در راه اکوان دیو، رستم را که در حال استراحت بود، بلند کرد و به دریا انداخت، اما رستم توانست با نهنگها مبارزه کند و هنگامی که به ساحل رسید و اسبش «رخش» را درون گله «افراسیاب» دید به جنگ با او شتافت. او پس از شکست افراسیاب با چهار فیل و اسبهای بسیار، که غنیمت این جنگ بودند، به جنگ با اکواندیو رفت و با شجاعت او را به هلاکت رساند. وقتی به پایتخت بازگشت کیخسرو هدایای بسیاری به او داد و او را راهی «زابلستان» کرد. این داستان اقتباسی است از یکی از داستانهای «شاهنامه» که به زبان ساده برای کودکان بازنویسی شده است.
وزن
36
تعداد صفحات
24
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1388
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0