گروه سنی "ب "در این کتاب، داستان روباهی را میخوانند که روزی با شتری مواجه میشود و پس از آن که کمی سر به سر شتر میگذارد و میگوید" :آقا شتر بالاخره یک روز تو را خواهم خورد ."!شتر با شنیدن این حرف، راه خود را در پیش میگیرد و از آن جا دور میشود .با این همه، پس از آن که اندکی راه میرود با خود میاندیشد که نزد روباه باز گردد و خود را به موش مردگی بزند تا عکسالعمل روباه را ببیند . شتر، درست جلوی لانه روباره دراز میکشد و وانمود میکند که مرده است .روباه که منتظر چنین فرصتی است با خود میگوید :بهتر است شتر را به داخل لانه ببرد تا جانوران دیگر نتوانند او را بخورند .پس دم خود را به دم شتر میبندد .در این هنگام شتر از جای بر میخیزد و در حالی که روباه به دم او آویزان است به راه میافتد ....
وزن
18
تعداد صفحات
12
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1381
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0