این داستان با مضمونی عرفانی و دربارهی دیدار راوی با خدا، نگاشته شده است. به تصریح راوی: "خدا آرام دستش را بر سینهام گذاشت و همانگونه که آن را بر سینهام میفشرد ادامه داد: جای اصلی دوستان تو اینجاست. خوب نگاه کن، همهی دوستان خوب و بدت را میبینی و شیطان را و شیطانها را چندی بعد، من و خدا در جادهای خاکی، پر از سنگ و کلوخ، دست در دست هم میدویدیم. جادهای که ما را به سمت جنگلی سبز و زیبا با آسمانی آبی رهنمون میکرد و جاده هیچ پایانی را به ما نشان نمیداد. این شیطنت جاده بود. تنها چیزی که خاموش و بیصدا فریاد میکشید. چیزی نبود جز این که: حرکت کنید، بدوید، و آزاد باشید".
وزن
72
تعداد صفحات
48
محل انتشار
اصفهان - اصفهان
سال انتشار
1385
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0