16داستان کوتاه در این مجموعه گرد آمده که نام یکی از آنها عبارت است از" :پدر میخواست برایمان نان خامهای بخرد ."راوی داستان فرزند نگهبان اسکلهای در جنوب است و برادری به نام "شامان "دارد .راوی در انتظار قول پدر است از این که وقتی حقوق فوقالعادهاش را گرفت برایشان نان خامهای بخرد .او صحن خانه خود را در یک روز گرم تابستان، به تصویر میکشد که تعدادی از همسایهها برای استراحت و گفت و گو بدان جا آمدهاند ....
وزن
204
تعداد صفحات
136
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1381
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0