از پیوند "زال" و "رودابه"، فرزندی به دنیا میآید که جهان تاکنون همچون او، به خود ندیده است. نامش را "رستم" میگذارند و چون چند سال از عمرش میگذرد، به بزرگ پهلوانان ایران بدل میشود. چند گاهی بعد از ازدواج رستم و "تهمینه"، دختر شاه سمنگان، که اکنون از همسر خویش دور است، شیر بچهای پا به عرصۀ وجود میگذارد که مادر، وی را "سهراب" میخواند. سهراب از لحاظ ظاهر به پدر شبیه است و چون از مادر خویش میشنود که پدرش جهانپهلوان رستم است، تصمیم میگیرد برای یافتن وی راهی ایران شود. افراسیاب بد طینت با این امید که پدر و پسر به روی هم تیغ کشیده و هر دو از پای دربیایند، سپاه بزرگی را با جوان به سوی ایران گسیل میکند. سهراب در نبردهای ابتدایی بر ایرانیان پیروز میشود و چون آوازهاش به دربار میرسد، رستم با سپاهی برای مقابله با وی راهی میشود. در تمام طول جنگها لشکرکشی، پسر جوان از هر آن کس که میبیند، سراغ رستم را میگیرد اما جواب صریحی نمیشنود و چون در میدان جنگ با پدر روبهرو میشود، جهانپهلوان نیز واقعیت را انکار میکند. پس از جنگی سخت، سهراب به دست رستم از پای درمیآید و تنها همان زمان است که پهلوان پیر متوجه میشود فرزند خویش را زخم زده است، اما دیگر کاری از دست کسی ساخته نیست و سهراب جوان چشم از جهان فرو میبندد.
وزن
159
تعداد صفحات
106
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1387
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0