خانم «موشموشک» در یک سوراخ، زیر یک پرچین زندگی میکرد. او بیش از حد منظم بود و همیشه کف خانهاش را آب و جارو میکرد و عنکبوت، کفشدوزک و سوسکها را به خانهاش راه نمیداد. خانم موشموشک برای آوردن صدف و آجیل به انباری رفته بود که «بابیتی وزوزو» و چند زنبور دیگر و کندوی عسلی را دید. او ترسید و تصمیم گرفت به زنبورها کاری نداشته باشد. وقتی به آشپزخانه برگشت «آقای جکسون» را دید که خیس آنجا نشسته بود. او آنقدر آنجا ماند که خانم موشموشک مجبور شد برایش شام بیاورد. اما آقای جکسون دلش عسل میخواست، بنابراین آنها با هم به انباری رفتند و این آغاز ماجرا بود.
مترجم
آرش مترجم : حجازی
وزن
99
تعداد صفحات
66
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1388
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0