در حکایت «چشم نامحرم» میخوانیم: «زبیده خاتون»، زن «هارون الرشید»، روزی در خانه نشسته بود و موهایش را شانه میکرد. ناگهان خادمی وارد شد و سر او را برهنه دید. زبیده خاتون مقنعه را سرش کرد و از او پرسید که آیا موهایش را دیده یا نه؟ خادم جواب داد: دیدم، سپس دستور داد تا سرتراش را بیاورند و موهایش را بزنند. از او پرسیدند چرا این کار را کردی؟ در جواب گفت: مویی که چشم نامحرم بر او افتاده باشد، نخواهم که با من باشد. نگارنده در کتاب حاضر حکایتها و داستانهای کوتاهی با برخی عنوانها مانند شرم از خدا، هر روز یک گناه، عیبجویان و زن پارسا را ارائه داده است که به یک مورد از آنها اشاره شد. نثر کتاب، نثری است میان آنچه در آغاز شکلگیری و رواج نثر فارسی در قرن چهارم و نثر فارسی مصنوع و فنی در قرون ششم و هفتم مرسوم بوده است. نگارنده در این کتاب، عمدتا به وجوه عملی تصوف و به آنچه به ویژه در سه قرن اول اسلامی، وجه غالب داشت، یعنی زهد و عبادت و پرهیز و پارسایی آخرت گرایی نظر دارد.
وزن
462
تعداد صفحات
308
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1389
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0