در نوجوانی سخت کار و تلاش میکردم. وقتی وارد دانشگاه شدم، انگار در دنیای تازه و عجیبی پا گذاشته بودم. دانشگاه یک محیط بسیار فرهنگی و علمی بود. آن زمان من خیلی سخت درس میخواندم و معمولاً در گذراندن ترمها موفق میشدم. یک روز داشتم از راهروی دانشگاه به سمت کلاس میرفتم که یک دفعه به کسی برخورد کردم و تمام برگهها و کتابها از دستم ریختند و به سرعت نشستم و مشغول جمعآوری برگهها شدم. صدای دلنشینی گوشم را نوازش داد که حتی دلنوازتر از لالایی مادر و صدای ریختن برگهای خزان...
زبان
فارسی
وزن
216
کد دیوی
8fa3.62
مکان انتشار
تهران - تهران
تعداد صفحه
144
زمان انتشار
1400
شابک
9786222476984
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0