«مرجان» و «داریوش» بعد از ده سال امید داشتن فرزند، به آرزویشان میرسیدند. پس از ماهها انتظار، در شب وضع حمل، وخامت حال مرجان باعث میشود که بعد از به دنیا آمدن نوزاد او دنیا را ترک کند. داریوش نوزاد تازه متولد شده را سبب مرگ همسرش میداند و قصد کشتن او را دارد؛ غافل از اینکه قلب کوچک او نیز روی سینة مادرش از کار افتاده است. همة اهل آن خانة باشکوه برای مراسم عزاداری آماده میشوند که «بلقیس»، یکی از خدمتکاران، وقتی به سراغ جسد مرجان میرود، متوجة زنده بودن نوزاد میشود و به خاطر رفتار داریوش او را به «طوبی»، از دیگر خدمتکاران، میسپارد. و او دختر را نزد خود میبرد و او را «یلدا» مینامد. سالها بعد یک روز «وثوق»، پسرخالة مرجان، که در گذشته دلبستة او بوده، به سراغ آنها میرود و در این میان ماجراهایی رخ میدهد که در ادامة داستان بازگو میگردد.
وزن
876
تعداد صفحات
584
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1388
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0