یکی از درخور توجهترین خصیصههای پراگ، فقدان جلوهفروشی است. فرانتس کافکا معمولا گلایه میکرد که در پراگ همهچیز کوچک و درهمبرهم است. بیتردید منظورش شرایط زندگی بود، اما این امر دربارۀ خود شهر و ابعاد عینی و واقعی آن نیز مصداق دارد. پراگ، یکی از معدود شهرهای بزرگی است که حتی یک ساختمان بلند و حتی یک طاق پیروزی در وسط آن نخواهید یافت. جایی است که در آن حتی بسیاری از قصرها، با این که داخلشان بسیار باشکوه است، اما ظاهری را به نمایش میگذارند که جلب توجه نمیکند، سادهاند و به پادگان میمانند و گویی سعی میکنند کوچکتر از آنچه در واقع هستند نشان بدهند. پراگ بناهای تاریخی یا بناهای یادبود زیادی ندارد، اما بناهای بسیاری دارد که در آنها مردم بیگناه زندانی، شکنجه یا اعدام میشوند و آنها معمولا بهترین انسانهای این مملکت بودند. این بخشی از خویشتنداری پراگ است که این زخمها را به نمایش نمیگذارد. تو گویی آرزو دارد که این همه را به سرعت هرچه تمامتر فراموش کند. مجموعۀ حاضر، در پنج بخش، حاوی مقالاتی است که "روح پراگ" یکی از آنهاست. بخش اول حاوی متنهایی است که بیشتر ماهیتی شخصی دارند و شامل بخشی از زندگی نگارنده، انگیزههای شروع او به نویسندگی و رابطه او با زادگاهش است. بخش دوم حاوی برخی پاورقیهای ادبی است. بخش سوم دربردارندۀ مقالههایی است که ماهیتی کم و بیش سیاسی دارند. در بخش چهارم دو تغییر کلی دربارۀ معمایی که ادبیات در عصر جدید با آن روبهروست گنجانده شده است و سرانجام بررسی مفصلی دربارۀ فرانتس کافکا پایانبخش کتاب است.
مترجم
فروغ مترجم : پوریاوری
وزن
375
تعداد صفحات
250
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1387
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0