این مجموعه شامل داستانهایی حقیقی است که بر اساس زندگینامهی شهدای خاندان "بازیار" و "محمودیان" و یادداشتها و مصاحبههای خانوادهی آنها فراهم آمده است. دربارهی گوشهای از حوادث زندگی پاسدار شهید "علی بازیار" میخوانیم هوا گرگ و میش بود. هنوز یکساعتی تا شروع کلاسها باقی مانده بود. "علی آخرین اعلامیه را توی کشو میز میگذاشت که ناگهان صدای پایی شنید. عرق سردی روی پیشانیاش نشست و به سختی آب دهانش را قورت داد. ـ خدایا چیکار کنم؟ راه فراری نبود. اگر با اعلامیهها میگرفتندش، حسابی کارش ساخته بود. هنوز توی این فکر بود که یکدفعه، در با صدای بلندی باز شد و چشمهای از حدقه بیرون زدهی علی خیره به در....".
وزن
204
تعداد صفحات
136
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1385
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0