داستان، درباره پسر فقیری به نام "علاءالدین "است .پدر او که خیاط بینوایی است هنگامی که علاءالدین پانزده سال دارد در پی یک بیماری سخت در میگذرد و او و مادرش را بدون هیچ اندوختهای تنها میگذارد .این در حالی است که علاءالدین تن به کار نمیدهد ;با این همه یک روز که مشغول پرسه زدن در خیابان است با مرد میانسال ثروتمندی مواجه میگردد که خود را عموی ا و ـ ماجد هندی ـ معرفی میکند و با دادن سکهای طلا به علاءالدین، شب هنگام به خانه آنها میرود و از علاءالدین میخواهد تا فردا برای تجارت با او همراه شود .سپس در پی ماجراهایی علاءالدین به چراغ جادویی دست مییابد که به کمک آن تمام آرزوهایش برآورده میشود .چگونگی دستیابی علاءالدین به چراغ جادو و سرانجام، ازدواج او با دختر سلطان محور اصلی داستان است که در این کتاب برای کودکان و نوجوانان به گونه مصور و رنگی بازگو شده است .
مترجم
خسرو شایسته
وزن
18
تعداد صفحات
12
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1381
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0