داستان حاضر، درباره مردی است که به خاطر کارهای ناپسندی که در کودکی انجام داده، قلبش تبدیل به سنگ شده است .او از پسرکی به نام "هادی "میخواهد او را به خانهشان ببرد تا بیش از این قلبش سنگ نشود .در پی آن، مرد میکوشد تا اشتباهات گذشته خویش را جبران نماید .به همین منظور، میخی را که قبلا در تنه درخت فرو کرده بیرون میآورد .گربهای را که از دم آویزان کرده، رها میسازد و زن و فرزندی را که آواره ساخته، پناه میدهد ;سپس قلبش آهسته آهسته گرم میشود و بدین ترتیب، به حانه و نزد مادرش باز میگردد .داستان با تصاویر رنگی همراه است .
وزن
48
تعداد صفحات
32
محل انتشار
مشهد - خراسان رضوی
سال انتشار
1381
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0