«موچول»، موش کوچولو، پس از خوردن شام و زدن مسواک و پوشیدن لباس خوابش به رختخواب رفت. مادر برای او داستانی خواند و سپس از اتاق موچول خارج شد، اما موچول خوابش نمیبرد. او به اتاق پدر و مادر رفت، مادر، موچول را در آغوش گرفت و آسمان را به او نشان داد. پس از آن نیز موچول یک لیوان شیر خورد و آرام به خواب رفت. او خواب بسیار خوبی دید که در آن صاحب خوراکیهای بسیاری بود. صبح روز بعد موچول پس از بیدار از خواب به سرعت حاضر شد تا به مهد کودک برود و خوابش را برای دوستانش بازگو کند.
مترجم
احسان مترجم : کاظم
وزن
45
تعداد صفحات
30
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1388
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0