داستان حاضر، از داستانهای روسی است که تصویری از زندگی مردم نقاط دور افتاده و جور و ستمی که بر آنها میرود را نشان میدهد. در این داستان پسربچّة هفتسالهای، به اتّفاق پدربزرگ «مأمون پیر» و مادربزرگ خود در کنار دریاچة «ایسیک کول» و جنگلی سرسبز زندگی میکنند. سه خانواده در آنجا مستقر هستند. پدرِ پسربچّه او را ترک کرده و در کشتی مشغول به کار است و مادرش در شهری دیگر زندگی جدیدی را شروع کرده است. «مأمون» مردی معتقد به عقاید پیشینیان و فروتن است و همراه پسربچّه به مجالس یادبود پیران نامدار قبیلة «بوگو» میروند. پسر بچّه تنها بچّة آن مکان است و خود را با نامگذاری سنگها و تماشای کشتی سفید با دوربین مشغول میکند و آرزو میکند که از تمام این محدودیتها و انسانهای شریر اطراف دور شده و تبدیل به ماهیای شود و خود را به کشتی سفید پدرش برساند. تا اینکه روزی در پی اتّفاقی و مشاهدة ماجراهایی دلخراش امید خود را از آمدن فردی فهیم و مبارز با شریرها به نام «قلیبیک» از دست میدهد و خود را به دریاچه میسپارد.
زبان
فارسی
مترجم
منصور مترجم : صفوتی
وزن
276
کد دیوی
891.7344
مکان انتشار
تهران - تهران
تعداد صفحه
184
زمان انتشار
1390
شابک
9786005906400
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0