روزی، روزگاری در گوشهای از جنگل شیری زندگی میکرد. روزی از روزها، شیر سفرهاش را پهن کرد و غذایش را خورد. وقتی خوب سیر شد، به درخت پشت سرش تکیه داد و به خواب رفت. در نزدیکی شیر، موش کوچکی لانه داشت. موش بوی غذاهای شیر را حس کرد، به طرف سفرهی شیر رفت و تکهای از غذای شیر را برداشت و به لانهاش برد. او دو بار دیگر نیز این کار را تکرار کرد تا این که شیر از خواب بیدار شد و موش را گرفت. موش با التماس از او عذرخواهی کرد و قول داد که بدون اجازه غذای کسی را برندارد، شیر نیز او را بخشید. تا این که روزی شیر در دامی گرفتار شد و موش با جویدن طنابها او را نجات داد و محبتش را جبران کرد. از آن پس آندو دوستان خوبی برای یکدیگر شدند.
مترجم
هما قاسمی
وزن
18
تعداد صفحات
12
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1386
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0