مثل عید فطر سالهای پیش، قرار بود به خانهشان مهمان بیاید. از جمعیت که به کندی در حال پراکنده شدن بودند، جدا شدم و قدمهایش را تند کرد. دوست داشت به موقع برگردد و از مشهدی عزیز آقا و خانوادهاش هنگام رسیدن، استقبال کند. با جانبداری از سازمان حرف زده بود. گفته بود ادارهشان قفسی میزد که فقط دریچه ورودی دارد؛ قفسی که شاید به اندازه کل دنیا باشد. با خودش فکر کرد و دو هفته از آن روز میگذشت. حرفهای کارمند قدیمی اداره را قبول داشت و قبول نداشت. انگار زمان کوتاهی گذشته بود. ماشین نویس بازنشسته با رنگی پریده و موهای پنبهای کم پشت در برابرش ایستاده بود و از تجربههایش سخن میگفت و او باور نداشت تکرار داستان تلخش را... و دوست داشت بی درنگ پشت میز کارش بنشیند.
زبان
فارسی
وزن
264
کد دیوی
8fa3.62
مکان انتشار
تهران - تهران
تعداد صفحه
176
زمان انتشار
1400
شابک
9786000345686
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0