در داستان «مردی که نمیخندد» میخوانیم: مردی بود که به بزرگترین مغز اقتصادی دنیا شهرت داشت. موفقترین شرکتها و کارخانهها مال او بودند. اما این مرد هیچوقت نمیخندید و این باعث شهرت بیشتر او شده بود. تا این که در یکی از برنامههای تلویزیونی مسابقهای گذاشتند که هرکس بتواند او را بخنداند، جایزة بزرگی میگیرد. همه تلاش خود را کردند، اما نتوانستند او را بخندانند. تا این که پسربچهی با ظاهری نامرتب او را با خود به خانهاش برد. به محض بیرون آمدن از آن خانه، مرد بیاختیار میخندید و دلیلش را هم برای بقیه نمیگفت. تا این که بعد از چند هفته به خاطر خندة زیاد و نرسیدن اکسیژن به ریههایش مرد و هیچکس دلیل خندیدن او را نفهمید. مجموعة حاضر دربرگیرندة داستانهای کوتاه با عنوانهایی مانند قایقیخی، برف، مسافر زمان، مردها هم گریه میکنند و شیطان از نگاهی دیگر است که به یک مورد از آنها اشاره شد.
وزن
96
تعداد صفحات
64
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1389
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0