کوئینتو" در قطار، به رغم داشتن کتابی در دست، متوجۀ اطراف خود بود؛ هربار که او به شهر ساحلیاش بازمیگشت، منظرهای تکراری ولی لذتبخش از حصار شهر، درختهای انجیر، نیزارها، صخرههای رو به دریا و... میدید و به آنها عادت کرده بود؛ ولی در این اواخر چیزهایی مزاحم لذت بردن از این کار همیشگیاش میشدند؛ خانههایی که با ساخت و سازی جدید، سر به فلک کشیده بودند و دید بسیاری از زیباییها را گرفته بودند. مادرش هربار او را به ایوان خانه میبرد و تغییرات تازه را با نگرانی خاصی به او نشان میداد. کوئینتو از سویی از این تغییرات ناراحت بود و از سویی میدید که تغییرات، روحی تازه به شهر دادهاند؛ و عاقبت به این فکر افتاد که: "حالا که همه میسازند، چرا ما نسازیم؟". او با گفتن این جمله به مادرش، جر و بحثهای بسیاری را شروع کرد. بعد از مدتی کشمکش با مادر، حالا کوئینتو به زادگاهش بازمیگشت تا در سوداگری ساخت و ساز شرکت جوید.
مترجم
مژگان مترجم : مهرگان
وزن
228
تعداد صفحات
152
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1387
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0