«علی مردان خان» تنها فرزند آقا سلیمان و طاهرهخانم بود. مادرش او را پسری تنبل و لوس بارآورده بود. اما آقا سلیمان تصمیم گرفته بود، او را به سر کار بفرستد تا تنبلی را فراموش کند. برای همین صبحهای زود او را به بیرون میفرستاد تا کار کند. اما مادر علی مردان خان چون طاقت رنج پسرش را نداشت هر روز به او سکهای میداد تا عصر به پدرش بدهد و بگوید این دستمزد من است. او هم این کار را میکرد. اما آقا سلیمان پول را در تنور میانداخت. چند روز گذشت و پدر سکهها را در تنور میانداخت. تا این که یک روز علی مردان خان تصمیم گرفت کاری کند. آن روز او به اهالی روستا کمک کرد و سکهای به عنوان دستمزد گرفت و به پدرش داد. باز هم آقا سلیمان میخواست سکه را در تنور بیندازد، اما پسر پرید به سمت تنور و مانع کار او شد. آن روز آقا سلیمان به پسرش گفت که تو امروز کار کردی و این دستمزد تو است، حالا فهمیدی که برای زحمتی که کشیدی باید ارزش قائل شوی. داستان آموزندة حاضر برای کودکان گروه سنی «ب» تهیه شده است.
وزن
18
تعداد صفحات
12
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1389
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0