یک روز کرگدن تپل و مهربان، در آب گلآلود بازی میکرد که چشمش به پرندهای افتاد که در حال پرواز کردن بود. پرنده متوجه او شد و پایینتر آمد و گفت: «غصه نخور کرگدن تو هم یک روزی میپری» کرگدن با خودش فکر کرد که مگر من غصّه میخورم؟ ولی هیچ جوابی برای سؤالش نداشت. او فهمید که چرا غصه میخورد؟ سرانجام به این نتیجه رسید که باید پرواز کند. امّا او که بال نداشت. او راههای مختلفی را برای پرواز امتحان کرد امّا موفق نشد. او بعد از مدتی که فکر کرد به این نتیجه رسید که نیازی به پرواز ندارد. او احساس میکرد که خیلی کارهای خوب و جالب میتواند انجام دهد که شاید آن پرنده هم قادر به انجام آن نیست. کتاب مصوّر حاضر، حاوی داستانی است که برای کودکان گروه سنی (ب) به نگارش در آمده است.
وزن
24
تعداد صفحات
16
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1384
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0