در سرمای سرد زمستان، ناگهان زوزهی گرگی آرامش شهر را برهم میزند. گرگها از سرما و گرسنگی به خرابهی نزدیک شهر پناه آوردهاند و همه میترسند مبادا آنها به شهر حمله کرده، مردم و حیوانها را از پا درآورند. "اکبرو" نوهی ننهبالا، تصمیم میگیرد تفنگ پدر به سفر رفتهاش را پیدا کند و گرگها را از بین ببرد و ننهبالا، نالان و گریان، سعی میکند او را از این کار بازدارد. روزی گرگ مادر به همراه تولههایش به خانهی ننهبالا میآیند تا گربهها را برای تولههایش خواستگاری کند. ننه برای جواب وقت میخواهد و چند روز بعد خود به همراه سگهایش برای خواستگاری از تولههای گرگ، راهی خرابه میشود. در آنجا ننهبالا و همراهانش متوجه میشوند که گرگ و تولهها، موجودات بدجنسی نیستند و قصد کشتن و پاره کردن دیگران را ندارند. مهمانی به یک چشن پرشور تبدیل میشود و همه با هم دوست و یار میشوند. بعد از جشن، ننهبالا به سوی خانه راه افتاده و تازه آن زمان است که متوجه میشود، قصهگو که تمام مدت با او همراه بوده، همان عمو نوروز است. بالاخره ننهبالا به آرزویش رسیده و عمو نوروز را دیده است.
وزن
126
تعداد صفحات
84
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1386
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0