در مجموعهی حاضر، داستانهایی با تاثیرپذیری از زلزلهی بم به نگارش درآمدهاند. برای نمونه در داستان "سیزدهمین قاصدک بیخبر" که به شیوهی سوم شخص بازگو شده، دختری در انتظار گم شدهاش به سر میبرد، که صاحب چشمهای میشی است به همین دلیل قاصدکها را جمع میکند تا از گم شدهی خود خبری بگیرد. اما آنها که محکوم به بیخبری هستند، زندانی قفس دختر میگردند. تا این که شمار آنها به سیزده عدد میرسد. در این حال یکی از دوستان دختر، به او میگوید که خبر را باید از درون خودت بگیری و گم شدهی تو درون توست. به تصریح نویسنده "قاصدکها باید خبر او را از درون او برایش بیاورند. شروع به خوردن قاصدکها میکند. یک، دو، سه... سیزدهمین قاصدک را که میخورد چشمهایش را میبندد. یک جفت چشم میشی توی تاریکی دنیایش میدرخشد. قلبش میزند و دلتنگیاش توی رگهایش جاری میشود. میتواند از او خبری بگیرد و دیگر دلتنگ نباشد. همهی قاصدکها را بالا میآورد. دیگر قاصدکها بیخبر نیستند. یک حس گرم، یک نشئگی آرام، زیر پوستش میدود. در خلسهای شیرین فرو میرود. کنار پنجرهی اتاقش نشسته و قاصدک بالا میآورد. نمیداند سیزده سال است یا سیزده قرن و یا سیزده هزار قرن که قاصدک، استفراغ میکند و محکوم است که تا ابد، قاصدک استفراغ کند". برخی از داستانهای این مجموعه عبارتاند از: عطر بهارنارنج، محبوبهی شب، شقایق، امید، دخترک چشمآبی، و مامان.
وزن
417
تعداد صفحات
278
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1385
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0