در آخرین روزهای زمستان "قلی" در جمع دوستانش اظهار کرد که سال نو میخواهد به اصفهان برود. سپس از دوستانش "مملی"، "اکبری" و "اصغری"، خواست که برای چهارشنبهسوری او را نیز همراه خود ببرند. چهارشنبهسوری فرا رسید. آنها که از ابتدا ـ یک به یک ترقههای خود را به صدا درمیآوردند، تصمیم گرفتند که همهی آنها را یکجا آتش بزنند. ناگهان ترقهها منفجر شد و آنها زخمی و بدحال شدند. آن سال قلی مجبور شد که عید در خانه بماند و به مسافرت نرود. داستان در قالب شعر به چاپ رسیده است.
وزن
18
تعداد صفحات
12
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1386
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0