کتاب حاضر، داستانی است که در یک بعدازظهر ماه جولای، ماه گرمای شدید، با آسمان بیباران و بادهای سوزان و پر گردوغبار شروع میشود. در حاشیه تقاطع «فورت اسکات» و جادههای منتهی به «نوادا» و بزرگراه پنجاهوچهار، که جاده اصلی «پیتسبرگ» به «کانزاس سیتی» است، پمپبنزینی با یک سالن غذاخوری قرار دارد؛ بنای چوبی زهوار دررفتهای با یک پمپبنزین، که توسط بیوه زنی سالمند و دختر چاق موطلاییاش اداره میشود. در داستان میخوانیم: «ماما «گریسون» زنی بود تنومند، با هیکلی بیاندازه چاق و گوشتآلود. گوشت صورتش مثل دو کیسه شل از دو گونهاش آویزان بود. موهای چیندارش به رنگ مشکی تند نامطبوعی رنگشده بود. چشمان ریز براقاش مثل شیشه سرد و بیحالت بود. یک پیراهن کثیف توری به رنگ کرم پوشیده بود. بازوهای عظیماش با آن رگهای خونی برجسته رگهرگه. لابلای شبکه توری پیراهناش، مانند خمیری که از صافی رد شده باشد، بیرون زده بودند. از نظر جسمانی بهاندازه یک مرد قوی بود. پیرزن زشت و ترسناکی بود و همه افراد دار و دستهاش ازجمله اسلیم، بهشدت از او میترسیدند».
زبان
فارسی
مترجم
فرهاد منشوری
وزن
468
کد دیوی
823.914
مکان انتشار
مشهد - خراسان رضوی
تعداد صفحه
312
زمان انتشار
1393
شابک
9786007061176
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0