«پل» پسر خانوادهای بود که وضع مالی بسیار خوبی داشتند، اما همیشه صدایی درخانه به گوش میرسید که پول بیشتری لازم است و این ناله پل را آزار میداد. مادر پل این نیاز را احساس میکرد و به همین دلیل همواره ناراحت بود. وی معتقد بود بدشانسی باعث شده است که آنها پول کافی نداشته باشند. پل برای شاد کردن مادرش تصمیم گرفت به او ثابت کند که خوش شانس است. پل اقدام به شرط بندی روی اسبهای مسابقه کرد. وی روی اسب چوبی کوچکش مینشست و گویا الهامی به او میگفت کدام اسب برنده است. پل درآمد حاصل از این کار را به مادر داد، اما مادر باز هم راضی نبود و پول بیشتری میخواست. سرانجام پل جانش را در این راه از دست داد. کتاب حاضر حاوی بیش از ده داستان کوتاه دربارهی نوجوانان است. عنوان برخی از این داستانها یازده سالگی، سیرک، دیدار مادربزرگ، قصهگو، دستبند، دزدی و فاتح است.
مترجم
علی مترجم : خزاعی فر
وزن
222
تعداد صفحات
148
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1386
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0