خاله سلطان نشسته بود روی پله سنگی اتاق سه دری، با یک دست زانوهایش را میمالید و با دست دیگرش، گلوی قلیان را که زیر لبش بود، فشار میداد. ننه بلند بلند گریه میکرد و میگفت: یا شاهچراغ، دستم به دامانت. حالا چه خاکی بر سرم کنم؟ عروسکهای کوچولوی پلاستیکی با قل قل توی کوزه شیشهای قلیان، در هم و آشفته، بالا پایین میشدند. خاله سلطان، پک عمیقی زد. دودی غلیظ پهنای جای صورتش را پوشاند. نی قلیان را همان طور زیر لب گرفته بود. با دست چپ، محکم روی زانویش کوبید. وای وای میکرد. گریههای پدر بیصدا بود. به دیوار تکیه داده بود و چشمها و پیشانیاش را با کف دست پوشانده بود. فقط شانههایش تکان میخورد...
زبان
فارسی
وزن
273
کد دیوی
8fa3.62
مکان انتشار
شیراز-فارس - فارس
تعداد صفحه
182
زمان انتشار
1400
شابک
9786226875691
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0