بهاره که هنوز پنج سال بیشتر نداشت، به جنگل میرفت. یکی از روزهای پاییزی او به جنگل رفت و خرگوش سفیدی با گوش و پاهای صورتی دید. او که عادت داشت برای همه حیوانات جنگل اسم بگذارد، اسم او را برفک گذاشت و از هویجی که به همراه داشت، به خرگوش داد و از او عبور کرد؛ اما خرگوش که تازه از او خوشش آمده بود و مزه هویج زیر دندانش خوشمزه کرده بود، به دنبال او رفت. لحظهای از بهاره دور نمیشد. بهاره نیز تصمیم گرفت تا او را به خانهاش ببرد و از او نگهداری کند. بهاره با شوق و اشتیاق به سمت خانه حرکت کرد و خوشحال بود که مانند دوستش، رؤیا، حیوان خانگی دارد.
زبان
فارسی
وزن
102
کد دیوی
8fa3.62
مکان انتشار
تربت حیدریه - خراسان رضوی
تعداد صفحه
68
زمان انتشار
1400
شابک
9786008427681
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0