در این داستان که به شکل مصور و رنگی است یک روز خورشید از پشت کوهها بیرون میآید و نخست پرندههای جنگل و در پی آن گلها را از خواب بیدار میکند .پس از آن اردک پر حنایی را که بر روی تخمهایش خوابیده از خواب بیدار میکند و میگوید :نگران تخمهایش نباشد ;زیرا او با گرمای خودش گرمشان میکند تا اردک بتواند دانهای برای خود فراهم سازد .سرانجام خورشید، خوشحال از دیدن آن همه زیباییها به طرف کوه روان میشود تا بخوابد در این هنگام ستاره کوچولویی به او میگوید که چیزهای زیبای دیگری هم هست ک خورشید هرگز نمیتواند ببیند و تنها ستاره کوچولو قادر به دیدن آنهاست .از جمله درخشش کرمهای شبتاب، و شکفتن غنچه گلهای زببا نیز شنیدن زیباترین نغمههای شبانه که همانا لالایی قشنگ مادران است که برای کودکان خود میخوانند .
وزن
24
تعداد صفحات
16
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1382
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0