«پارسا» فردی مذهبی، و فعال در امور واردات و صادرات ایران بود. او به دبی سفر کرده بود، اما به علت خیانت دوستش «بابک» ورشکسته شده بود. او در یک مهمانی که توسط دوستش «نیما» دعوت شده بود، با دختری به نام «پانیذ» آشنا شد. آن دو دلباختة هم شدند و بعد از حل مشکلات اقتصادی پارسا، با هم ازدواج کرده و به ایران برگشتند. زندگی عاشقانه و صمیمانة آنها مدت زیادی طول نکشید. «مسعود»، پسرعمة پارسا، که از نظر اخلاقی فاسد بود به مدت یک هفته در دبی با پانیذ دوست بود. اما فریبهای او نتوانسته بود پانیذ را به انحراف بکشاند. افشای این راز باعث شد که برای مدت کوتاهی شک و بدگمانی بر زندگی پارسا و پانیذ سایه افکند و زندگی آنها را دچار آشفتگی کند.
وزن
276
تعداد صفحات
184
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1389
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0