چند روز میشد که خط ساکت و آرام بود. بچههای گردان به فکر فوتبال بازی کردن افتادهبودند. موقع یارکشی همه سعی میکردند نورالله را بهعنوان یار با خودشان داشتهباشند چون از سابقهی ورزشی او باخبر بودند. نیمساعتی گذشت که صدای انفجار همه را بهتزده کرد. نورالله اولین کسی بود که خودش را بالای سر اسماعیل رساند. یک پای اسماعیل روی یک مین قدیمی رفته و از مچ قطع شدهبود... مطالب بالا قسمت کوچکی از خاطرات شهید نورالله کاظمیان در دوران پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس است که از زبان یکی از دوستان وی به رشتهی تحریر درآمدهاست.
وزن
114
تعداد صفحات
76
محل انتشار
مشهد - خراسان رضوی
سال انتشار
1388
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0